دهی است از دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران واقع در 34هزارگزی باختر کرج و 6 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین با 401 سکنه. آب آن ازچشمه سار و راه آن مالرو است و از ینگی امام پائین می توان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران واقع در 34هزارگزی باختر کرج و 6 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین با 401 سکنه. آب آن ازچشمه سار و راه آن مالرو است و از ینگی امام پائین می توان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
به معنی غلیواج باشد که مرغ گوشت رباست و آن را به عربی حداءه خوانند ... (برهان)، کلاغ، غلیواز، (آنندراج)، پرنده ای که غلیواج نیز گویند، (ناظم الاطباء)، کورکوره، (حاشیۀ برهان چ معین)، غلیواج، مرغ گوشت ربا، زغن، (فرهنگ فارسی معین)، خرجل، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کورکور دراو آشیان کند، کمال الدین اسماعیل (از فرهنگ رشیدی)
به معنی غلیواج باشد که مرغ گوشت رباست و آن را به عربی حِداءَه خوانند ... (برهان)، کلاغ، غلیواز، (آنندراج)، پرنده ای که غلیواج نیز گویند، (ناظم الاطباء)، کورکوره، (حاشیۀ برهان چ معین)، غلیواج، مرغ گوشت ربا، زغن، (فرهنگ فارسی معین)، خرجل، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کورکور دراو آشیان کند، کمال الدین اسماعیل (از فرهنگ رشیدی)
تیره ای از طایفۀ شهی هفت لنگ بختیاری است و خود دارای شعبی است به شرح زیر: خدر سرخ، خدری، گرگه، باپیر، سیف الدین وند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73) از طوایف هفت لنگ بختیاری است که در مال امیر سوسن سکنی ̍ دارند، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
تیره ای از طایفۀ شهی هفت لنگ بختیاری است و خود دارای شعبی است به شرح زیر: خدر سرخ، خدری، گرگه، باپیر، سیف الدین وند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73) از طوایف هفت لنگ بختیاری است که در مال امیر سوسن سکنی ̍ دارند، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
دهستانی است در شمال خاوری گیلان میان ارتفاعات سرکش و کوه بیمار و پی کله، از 17 ده بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3500 تن است. قرای مهم آن عبارت است از: سوخور، کل کش، سرباغ، سگان. نام این دهستان ظاهراً از نام بوتۀ کرف گرفته شده که در آنجا فراوان می روید، ولی فعلاً در تلفظ و در اسناد کفرآور گفته و نوشته می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). رجوع به فرهنگ جغرافیایی شود
دهستانی است در شمال خاوری گیلان میان ارتفاعات سرکش و کوه بیمار و پی کله، از 17 ده بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3500 تن است. قرای مهم آن عبارت است از: سوخور، کل کش، سرباغ، سگان. نام این دهستان ظاهراً از نام بوتۀ کرف گرفته شده که در آنجا فراوان می روید، ولی فعلاً در تلفظ و در اسناد کفرآور گفته و نوشته می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). رجوع به فرهنگ جغرافیایی شود
جرج ششم، نام پادشاه انگلیس پسر دوم ژرژ پنجم. وی بسال 1895 میلادی در ساندرینگهام متولد شد و بسال 1936 پس از استعفای برادر مهتر خود ادواردهشتم به سلطنت نشست و اینک نیز شاه انگلستان است
جرج ششم، نام پادشاه انگلیس پسر دوم ژرژ پنجم. وی بسال 1895 میلادی در ساندرینگهام متولد شد و بسال 1936 پس از استعفای برادر مهتر خود ادواردهشتم به سلطنت نشست و اینک نیز شاه انگلستان است
زره پوشیده. زره دار. (ناظم الاطباء). دارع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زره دار: که دیده ست مشک مسلسل زره سا که دیده ست ماه منور زره ور. لبیبی (یادداشت ایضاً) گفت آن زره وران ز بر هر یکی کنید گفتم بتان مملکت آرای رزمخواه. فرخی. تیغها صیقل خورشید سپر کش گردند تیرها دامن گردون زره ور گیرند. سیدحسن غزنوی. ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیر غمزۀ دلبر زره وری. ادیب صابر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اندرین هفته بتخت آمدی از جامۀ خواب به دگر هفته زره ور شوی و جوشن پوش. سوزنی. زره ور سبک چون کبوتر ولیکن بر او بر زره همچو دام کبوتر. ؟ (از تاج المآثر). از بس زره وران که بخاک آوری ز زین. ؟ (از تاج المآثر). و گروهی چون آب از باد، زره ور. (تاج المآثر)
زره پوشیده. زره دار. (ناظم الاطباء). دارع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زره دار: که دیده ست مشک مسلسل زره سا که دیده ست ماه منور زره ور. لبیبی (یادداشت ایضاً) گفت آن زره وران ز بر هر یکی کنید گفتم بتان مملکت آرای رزمخواه. فرخی. تیغها صیقل خورشید سپر کش گردند تیرها دامن گردون زره ور گیرند. سیدحسن غزنوی. ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیر غمزۀ دلبر زره وری. ادیب صابر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اندرین هفته بتخت آمدی از جامۀ خواب به دگر هفته زره ور شوی و جوشن پوش. سوزنی. زره ور سبک چون کبوتر ولیکن بر او بر زره همچو دام کبوتر. ؟ (از تاج المآثر). از بس زره وران که بخاک آوری ز زین. ؟ (از تاج المآثر). و گروهی چون آب از باد، زره ور. (تاج المآثر)
ضیعه ای است از ضیاع سفاقس و سفاقس شهری است از نواحی افریقیه بر ساحل و در سه روزه راه تا مهدیه. ابوالحسن علی بن محمد کرکوری ادیب منسوب به آن است. (از معجم البلدان ذیل کرکور و سفاقس)
ضیعه ای است از ضیاع سفاقس و سفاقس شهری است از نواحی افریقیه بر ساحل و در سه روزه راه تا مهدیه. ابوالحسن علی بن محمد کرکوری ادیب منسوب به آن است. (از معجم البلدان ذیل کرکور و سفاقس)
غلیواج مرغ گوشت ربا زغن: تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند. (کمال اسماعیل)، (نرد) (یک یک تک تک) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور
غلیواج مرغ گوشت ربا زغن: تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند. (کمال اسماعیل)، (نرد) (یک یک تک تک) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور